این مقاله به طور کلی درباره زبان انسان است. برای سایر کاربردها ، به زبان (ابهام زدایی) مراجعه کنید.

نقاشی دیواری در Teotihuacan ، مکزیک (حدود قرن 2) که شخصی را نشان می دهد که طومار گفتاری را از دهان خود منتشر می کند ، نمادی از گفتار

خط میخی اولین شکل شناخته شده زبان نوشتاری است ، اما زبان گفتاری حداقل ده ها هزار سال قبل از نوشتن است.

کودکان بزرگسال ناشنوا از زبان اشاره آمریکایی استفاده می کنند

نوشتن بریل ، یک نوع لمسی از یک سیستم نوشتاری
زبان یک سیستم ارتباطی ساختاریاست که توسط انسان تشکیل می شود و شامل گفتار (زبان گفتاری) ، اشارات (زبان اشاره) و نوشتن است. اکثر زبان ها دارای یک سیستم نوشتاری متشکل از حروف گلی برای نوشتن صدای اصلی یا ژست و معنای آن هستند. [1] [2] [3]

مطالعه علمی زبان را زبانشناسی می نامند. بررسیهای انتقادی زبانها ، مانند فلسفه زبان ، روابط بین زبان و اندیشه و غیره ، مانند چگونگی نمایش کلمات از تجربه ، حداقل از زمان گورگیاس و افلاطون در تمدن یونان باستان مورد بحث بوده است. متفکرانی مانند روسو (1712 - 1778) بحث کرده اند که زبان از احساسات نشأت گرفته است ، در حالی که دیگران مانند کانت (1804-1724) معتقدند که زبان ها از اندیشه منطقی و منطقی نشأت گرفته اند. فلاسفه قرن بیستم مانند ویتگنشتاین (1889 - 1951) اظهار داشتند که فلسفه در واقع مطالعه خود زبان است. از چهره های مهم زبانشناسی معاصر این زمان ها می توان به فردیناند دو سوسور و نوام چامسکی اشاره کرد.

برآورد تعداد زبانهای انسانی در جهان بین 5000 تا 7000 متغیر است. با این حال ، هر تخمین دقیق به تمایز دلخواه (دوگانگی) بین زبان ها و گویش بستگی دارد. [4] زبانهای طبیعی صحبت می شوند یا امضا می شوند ، اما هر زبانی را می توان با استفاده از محرک های شنیداری ، بینایی یا لمسی ، در رسانه های ثانویه کد کرد - به عنوان مثال ، به صورت نوشتاری ، سوت زدن ، امضا یا بریل. به عبارت دیگر ، زبان انسان مستقل از روش است ، اما زبان نوشتاری یا امضاً راهی برای ثبت یا رمزگذاری گفتار یا اشارات طبیعی انسان است. بسته به دیدگاه های فلسفی در مورد تعریف زبان و معنا ، هنگامی که به عنوان یک مفهوم کلی استفاده می شود ، "زبان" ممکن است به توانایی شناختی برای یادگیری و استفاده از سیستم های ارتباطات پیچیده یا توصیف مجموعه قوانینی که این سیستم ها را تشکیل می دهند ، یا مجموعه گفته هایی که می توان از آن قوانین تولید کرد. همه زبانها به روند نشانه شناسی متصل می شوند تا علائم را با معانی خاص مرتبط کنند. زبان های شفاهی ، دستی و لمسی حاوی یک سیستم واجی است که بر نحوه استفاده از نمادها برای تشکیل توالی های معروف به واژه ها یا اصطلاحات و یک سیستم نحوی حاکم بر نحوه ترکیب کلمات و اصطلاحات برای تشکیل عبارات و گفته ها حاکم است.

زبان انسان از ویژگی های بهره وری و جابجایی برخوردار است و به قرارداد اجتماعی و یادگیری متکی است. ساختار پیچیده آن طیف وسیعی از عبارات را از هر سیستم شناخته شده ارتباط حیوانات فراهم می کند. تصور می شود که زبان از آنجا شروع شده است که انسانهای اولیه شروع به تغییر تدریجی سیستمهای ارتباطی اولیه خود می کنند ، و توانایی ایجاد نظریه ذهنهای دیگر و یک قصد مشترک را دارند. [5] تصور می شود که این تحول گاه با افزایش حجم مغز همزمان بوده و بسیاری از زبان شناسان ساختارهای زبان را برای خدمت به کارکردهای ارتباطی و اجتماعی خاص تکامل یافته می دانند. زبان در مکانهای مختلف مغز انسان ، بخصوص در مناطق بروکا و ورنیکه پردازش می شود. انسان ها از طریق تعامل اجتماعی در اوایل کودکی زبان پیدا می کنند و کودکان معمولاً تقریباً در سه سالگی روان صحبت می کنند. استفاده از زبان در فرهنگ بشری عمیقاً جا افتاده است. بنابراین ، زبان علاوه بر کاربردهای کاملاً ارتباطی ، کاربردهای اجتماعی و فرهنگی بسیاری نیز دارد ، مانند هویت گروهی ، طبقه بندی اجتماعی و همچنین نظافت و سرگرمی اجتماعی.

زبانها با گذشت زمان تکامل و تنوع می یابند و می توان تاریخ تکامل آنها را با مقایسه زبانهای امروزی برای مشخص کردن ویژگیهایی که زبانهای اجدادی آنها باید داشته باشد ، بازسازی کرد تا مراحل بعدی رشد رخ دهد. گروهی از زبانها که از یک جد مشترک تبار هستند به عنوان یک خانواده زبان شناخته می شوند. در مقابل ، به زبانی که اثبات شده است هیچ ارتباط زنده یا غیر زنده ای با زبان دیگری ندارد ، زبان جدا شده گفته می شود. همچنین بسیاری از زبانهای طبقه بندی نشده وجود دارند که روابط آنها ثابت نشده است و ممکن است زبانهای جعلی اصلاً وجود نداشته باشند. اتفاق نظر آکادمیک معتقد است که احتمالاً تا سال 2100 بین 50 تا 90 درصد زبانهایی که در آغاز قرن 21 صحبت می شدند منقرض می شوند. [7] [8] [9]

 

تعاریف
مقاله اصلی: نظریه زبان
کلمه انگلیسی زبان در نهایت از پروتو هندو-اروپایی * dn̥ǵʰwéh₂s "زبان ، گفتار ، زبان" از طریق زبان لاتین ، "زبان ؛ زبان" و زبان فرانسه قدیم گرفته شده است. [10] این کلمه گاهی اوقات برای اشاره به کدها ، رمزها و انواع دیگر سیستم های ارتباطی ساخته شده مصنوعی مانند زبانهای رایانه ای تعریف شده رسمی برای برنامه نویسی رایانه استفاده می شود. برخلاف زبانهای مرسوم بشر ، یک زبان رسمی به این معنا نظامی از نشانه ها برای رمزگذاری و رمزگشایی اطلاعات است. این مقاله به طور خاص مربوط به خواص زبان طبیعی انسان است زیرا در رشته زبانشناسی مورد مطالعه قرار می گیرد.

به عنوان یک موضوع مطالعه زبانی ، "زبان" دو معنی اصلی دارد: یک مفهوم انتزاعی ، و یک سیستم زبانی خاص ، به عنوان مثال. "فرانسوی". فردیناند دو سوسور ، زبان شناس سوئیسی ، که رشته مدرن زبان شناسی را تعریف کرد ، ابتدا صراحتاً تمایز را با استفاده از واژه فرانسوی langage برای زبان به عنوان مفهوم ، زبان به عنوان نمونه خاصی از یک سیستم زبانی و آزادی مشروط برای کاربرد عینی گفتار در یک زبان خاص. [11]

هنگام صحبت از زبان به عنوان یک مفهوم کلی ، می توان تعاریفی را که جنبه های مختلف پدیده را تحت فشار قرار می دهند ، استفاده کرد. [12] این تعاریف همچنین شامل رویکردها و فهمهای مختلفی از زبان است و همچنین مکاتب مختلف و غالباً ناسازگار نظریه زبانی را آگاه می سازد. [13] بحث در مورد ماهیت و ریشه زبان به دنیای باستان برمی گردد. فلاسفه یونانی مانند گورگیاس و افلاطون در مورد رابطه بین کلمات ، مفاهیم و واقعیت بحث کردند. گورگیاس استدلال کرد که زبان نه می تواند تجربه عینی باشد و نه تجربه انسانی ، و بنابراین ارتباط و حقیقت غیرممکن است. افلاطون اظهار داشت که ارتباط ممکن است زیرا زبان بیانگر ایده ها و مفاهیمی است که به طور مستقل از زبان و قبل از آن وجود دارند. [14]

در دوران روشنگری و مباحثات آن درباره ریشه های بشری ، گمانه زنی درباره ریشه زبان مد شد. متفکرانی مانند روسو و هردر استدلال می کردند که زبان از بیان غریزی احساسات نشأت گرفته است و در اصل به موسیقی و شعر نزدیکتر است تا بیان منطقی اندیشه عقلی. فیلسوفان خردگرا مانند کانت و دکارت نظر مخالف داشتند. در اواخر قرن بیستم ، متفکران در مورد نقش زبان در شکل گیری تجربیات ما از جهان تعجب کردند - این س askingال که آیا زبان به سادگی ساختار عینی جهان را منعکس می کند ، یا اینکه مفاهیمی ایجاد می کند که به نوبه خود بر تجربه ما تحمیل می کند جهان عینی این منجر به این س ofال شد که آیا مشکلات فلسفی واقعاً در درجه اول مشکلات زبانی هستند؟ تجدید حیات این دیدگاه که زبان نقش مهمی در ایجاد و گردش مفاهیم دارد و مطالعه فلسفه اساساً مطالعه زبان است ، با آنچه که به آن چرخش زبانی گفته می شود و فیلسوفانی مانند ویتگنشتاین در 20 فلسفه قرن این بحث ها در مورد زبان در رابطه با معنا و مرجع ، شناخت و آگاهی امروز همچنان فعال است. [15]

قوه ذهنی ، اندام یا غریزه ذهنی
یک تعریف زبان را در درجه اول به عنوان توانایی ذهنی می داند که به انسان اجازه می دهد رفتار زبانی را انجام دهد: یادگیری زبان و تولید و درک گفته ها. این تعریف جهانی بودن زبان را برای همه انسانها تأکید می کند و بر پایه زیست شناختی ظرفیت انسان برای زبان به عنوان تکامل منحصر به فرد مغز انسان تأکید دارد. طرفداران این دیدگاه که انگیزه دستیابی به زبان در انسان ذاتی است استدلال می کنند که این امر با این واقعیت پشتیبانی می شود که همه کودکان از نظر شناختی طبیعی که در محیطی که زبان در آن قابل دسترسی است بزرگ می شوند بدون آموزش رسمی زبان را فرا می گیرند. زبانها حتی ممکن است در محیطهایی که مردم بدون یک زبان مشترک با هم زندگی می کنند و یا رشد می کنند ، خود به خود رشد کنند. به عنوان مثال ، زبانهای کریول و زبانهای اشاره به صورت خودجوش مانند زبان اشاره نیکاراگوئه. این دیدگاه که می توان به فیلسوفان کانت و دکارت پی برد ، زبان را عمدتاً ذاتی می داند ، برای مثال ، در نظریه دستور زبان جهانی چامسکی یا نظریه فوق العاده فطرت گرایی فیلسوف آمریکایی جری فودور. این نوع تعاریف اغلب در مطالعات زبان در چارچوب علوم شناختی و در زبان شناسی عصبی به کار می رود. [16] [17]

سیستم نمادین رسمی
تعریف دیگری زبان را یک سیستم رسمی از نشانه ها می داند که توسط قوانین دستوری ترکیبی برای برقراری معنا اداره می شود. این تعریف تأکید می کند که می توان زبانهای انسانی را به عنوان سیستمهای ساختاری بسته متشکل از قوانینی توصیف کرد که علائم خاصی را به معانی خاص مرتبط می کنند. [18] این دیدگاه ساختارگرایانه درباره زبان اولین بار توسط فردیناند دو سوسور مطرح شد ، [19] و ساختارگرایی وی برای بسیاری از رویکردهای زبان همچنان بنیادی است. [20]

برخی از طرفداران دیدگاه سوسور در مورد زبان توصیه می کنند

 

ابزاری برای برقراری ارتباط

مکالمه ای به زبان اشاره آمریکایی
با این حال ، تعریف دیگری زبان را سیستمی از ارتباطات می داند که انسان را قادر به گفتار کلامی یا نمادین می کند. این تعریف بر عملکردهای اجتماعی زبان و این واقعیت که انسان از آن برای بیان خود و دستکاری اشیا in در محیط خود استفاده می کند ، تأکید می کند. نظریه های عملکردی گرامر ساختارهای دستوری را با توابع ارتباطی خود تبیین می کنند و ساختارهای دستوری زبان را نتیجه یک فرایند انطباقی می دانند که به موجب آن گرامر "متناسب با نیازهای ارتباطی کاربران" طراحی شده است. [25] [26]

این دیدگاه از زبان با مطالعه زبان در چارچوب های عملی ، شناختی و تعاملی و همچنین در زبان شناسی اجتماعی و انسان شناسی زبانی همراه است. نظریه های کارکردگرایانه تمایل دارند گرامر را به عنوان پدیده هایی پویا ، به عنوان ساختارهایی که همیشه در فرایند تغییر هستند ، مورد مطالعه قرار دهند زیرا سخنرانان آنها به کار می گیرند. این دیدگاه به مطالعه نوع شناسی زبانی یا طبقه بندی زبانها بر اساس ویژگیهای ساختاری اهمیت می دهد ، زیرا می توان نشان داد که فرایندهای گرامری شدن به دنبال سیرهایی که تا حدودی به نوع شناسی وابسته هستند ، دنبال می شوند. [24] در فلسفه زبان ، دیدگاه عمل گرایی به عنوان مرکزی در زبان و معنا ، غالباً با آثار بعدی ویتگنشتاین و فیلسوفان معمولی زبان مانند J.L. Austin ، Paul Grice ، John Searle و W.O ارتباط دارد. کوین. [27]

ویژگی های بارز زبان انسان
مقالات اصلی: زبان حیوانات و زبان میمون بزرگ
تعدادی از ویژگی ها ، بسیاری از آنها توسط چارلز هوکت توصیف شده و از آنها به عنوان ویژگی های طراحی نام برده شده است [28] زبان انسان را از ارتباطات مورد استفاده حیوانات غیر انسان جدا می کند.

سیستم های ارتباطی مورد استفاده حیوانات دیگر مانند زنبورها یا میمون ها سیستم های بسته ای هستند که از تعداد محدود ، معمولاً بسیار محدودی از ایده های ممکن تشکیل شده اند که می توانند بیان شوند. [29] در مقابل ، زبان انسان پایان باز و مولد است ، به این معنی که به انسان اجازه می دهد طیف وسیعی از گفته ها را از مجموعه ای محدود از عناصر تولید کند و کلمات و جملات جدیدی ایجاد کند. این امکان وجود دارد زیرا زبان انسان بر اساس یک رمز دوگانه است ، که در آن تعداد محدودی از عناصر که به خودی خود بی معنی هستند (به عنوان مثال اصوات ، حروف یا حرکات) می توانند با هم ترکیب شوند و تعداد نامحدودی از واحدهای معنایی بزرگتر (کلمات و جملات) را تشکیل دهند. ). [30] با این حال ، یک مطالعه نشان داده است که یک پرنده استرالیایی ، غبغب تاج شاه بلوط ، قادر به استفاده از همان عناصر صوتی در تنظیمات مختلف برای ایجاد دو صدای متمایز عملکردی است. [31] علاوه بر این ، حباب بازان پارچه ای توانایی تولید دو صدای متمایز از نظر عملکردی را که از یک نوع صدا تشکیل شده اند ، نشان می دهد که فقط با تعداد عناصر تکرار شده قابل تشخیص است. [32]

ثابت شده است که چندین گونه از حیوانات می توانند از طریق یادگیری اجتماعی به اشکال ارتباطی دست یابند: به عنوان مثال یک بونوبو به نام کانزی بیان خود را با استفاده از مجموعه ای از واژه نامه های نمادین آموخت. به همین ترتیب ، بسیاری از گونه های پرندگان و نهنگ ها با تقلید از سایر اعضای گونه های خود آهنگ های خود را می آموزند. با این حال ، گرچه برخی از حیوانات ممکن است تعداد زیادی کلمه و نماد را بدست آورند ، [یادداشت 1] هیچ کس نتوانسته است به اندازه علائم مختلفی که به طور متوسط ​​توسط یک انسان 4 ساله شناخته می شود ، بیاموزد و هیچ چیز مشابه دستور زبان پیچیده زبان انسان. [34]

زبانهای بشر با سیستمهای ارتباطی حیوانات از این جهت که از دسته های دستوری و معنایی مانند اسم و فعل ، حال و گذشته استفاده می کنند ، متفاوت هستند که ممکن است برای بیان معانی بیش از حد پیچیده استفاده شوند. [34] با خاصیت بازگشت پذیری متمایز می شود: به عنوان مثال ، یک عبارت اسمی می تواند حاوی یک عبارت اسمی دیگر باشد (مانند "[[لب های شامپانزه]]") یا یک جمله می تواند یک جمله دیگر داشته باشد (مانند "[می بینم [ سگ در حال دویدن است]] "). [6] زبان انسان تنها سیستم ارتباطی طبیعی شناخته شده ای است که می توان از سازگاری آن به عنوان روش مستقل یاد کرد. این بدان معناست که می توان از آن نه تنها برای برقراری ارتباط از طریق یک کانال یا رسانه ، بلکه از طریق چندین کانال نیز استفاده کرد. به عنوان مثال ، زبان گفتاری از حالت شنیداری استفاده می کند ، در حالی که زبان اشاره و نوشتار از حالت بصری استفاده می کنند ، و نوشتن بریل از حالت لمسی استفاده می کند. [35]

زبان انسان در توانایی مراجعه به مفاهیم انتزاعی و حوادث خیالی یا فرضی و همچنین حوادثی که در گذشته اتفاق افتاده یا ممکن است در آینده اتفاق بیفتد غیرمعمول است. این توانایی برای اشاره به رویدادهایی که در یک زمان یا مکان همزمان با رویداد گفتاری نیستند ، جابجایی نامیده می شود ، و در حالی که برخی از سیستم های ارتباطی حیوانات می توانند از جابجایی استفاده کنند (مانند ارتباط زنبورها که می تواند مکان منابع شهد را که دور از چشم) ، درجه استفاده از آن در زبان انسان نیز بی نظیر تلقی می شود. [30]

 

اصل و نسب
مقالات اصلی: منشأ زبان و منشأ گفتار
همچنین نگاه کنید به: زبان انسان-انسان

برج بابل نوشته پیتر بروگل بزرگتر. نفت در کشتی ، 1563.
بشر در طول تاریخ درباره ریشه زبان گمانه زنی کرده اند. افسانه کتاب مقدس برج بابل یکی از این موارد است. فرهنگهای دیگر داستانهای مختلفی از چگونگی پیدایش زبان دارند. [36]
نظریه های مربوط به منشأ زبان از نظر فرضیات اساسی آنها در مورد اینکه زبان چیست متفاوت است. برخی از نظریه ها بر اساس این عقیده است که زبان به قدری پیچیده است که نمی توان تصور کرد این زبان از شکل صوری در شکل نهایی ظاهر شود ، بلکه باید از سیستم های پیش زبانی قبلی در میان اجداد ما قبل از انسان تکامل یافته باشد. این نظریه ها را می توان نظریه های مبتنی بر پیوستگی نامید. دیدگاه مخالف این است که زبان از ویژگی های منحصر به فرد انسانی است که نمی توان آن را با چیزهایی که در میان غیر انسان ها یافت می شود مقایسه کرد و بنابراین باید ناگهان در گذار از قبل از انسان کش به انسان اولیه ظاهر شده باشد. این نظریه ها را می توان مبتنی بر ناپیوستگی تعریف کرد. به همین ترتیب ، نظریه های مبتنی بر دیدگاه مولد زبان که نوام چامسکی پیشگام آن است ، زبان را بیشتر به عنوان یک دانشکده ذاتی می دانند که عمدتاً از نظر ژنتیکی رمزگذاری شده است ، در حالی که نظریه های کارکردگرا آن را سیستمی می دانند که عمدتاً فرهنگی است و از طریق تعامل اجتماعی فرا گرفته می شود.

چامسکی یکی از طرفداران برجسته تئوری مبنی بر عدم پیوستگی در مورد ریشه زبان انسان است. [37] وی پیشنهاد می کند که برای دانشمندان علاقه مند به ماهیت زبان ، "صحبت در مورد تکامل ظرفیت زبان در کنار موضوع است." [38] چامسکی پیشنهاد می کند که شاید "جهش تصادفی رخ داده است [...] و دوباره مغز را سازماندهی کرده است ، پیوند عضوی از زبان در مغز نخستی اولیه. "[39] اگرچه احتیاط می کند که این داستان را به معنای واقعی نگیریم ، اما چامسکی اصرار دارد که" ممکن است از بسیاری از افسانه های دیگر که درباره فرایندهای تکاملی ، از جمله زبان گفته می شود ، به واقعیت نزدیکتر باشد. "[39] 39]

نظریه های مبتنی بر استمرار توسط اکثریت محققان برگزار می شوند ، اما در نحوه تصور این پیشرفت متفاوت هستند. کسانی که زبان را بیشتر ذاتی می دانند ، به عنوان مثال روانشناس ، استیون پینکر ، سابقه شناخت حیوانات را می دانند [17] در حالی که کسانی که زبان را به عنوان یک ابزار ارتباطی آموخته شده اجتماعی می بینند ، مانند روانشناس مایکل توماسلو ، آن را توسعه یافته می دانند از ارتباط حیوانات در نخستی ها: ارتباط حرکتی یا صوتی برای کمک به همکاری. [40] سایر مدلهای مبتنی بر تداوم ، زبان را ناشی از موسیقی می دانند ، دیدگاهی که قبلاً توسط روسو ، هردر ، هومبولت و چارلز داروین مورد حمایت قرار گرفته است. طرفدار برجسته این دیدگاه باستان شناس استیون میتن است. [41] استفان اندرسون اظهار داشت که سن زبانهای گفتاری 60000 تا 100000 سال تخمین زده شده است [42] و این:

محققان در مورد منشأ تکاملی زبان به طور کلی تصور اینکه زبان فقط یک بار اختراع شده است و به همین ترتیب تمام زبانهای گفتاری مدرن به نوعی با هم ارتباط دارند ، منطقی است ، حتی اگر این رابطه دیگر قابل بازیابی نباشد ... به دلیل محدودیت های موجود در زبان روشهای موجود برای بازسازی. [43]

از آنجا که زبان در اوایل تاریخ بشر ظهور یافته است ، قبل از وجود هرگونه سوابق مکتوب ، پیشرفت اولیه آن هیچ اثری تاریخی بر جای نگذاشته است و اعتقاد بر این است که امروزه هیچ فرآیند قابل مقایسه ای مشاهده نمی شود. نظریه هایی که بر استمرار استرس غالباً به حیوانات نگاه می کنند تا ببینند آیا مثلاً نخستیان صفاتی از خود نشان می دهند که بتوان آن را مشابه آنچه که پیش از زبان بشر بوده است دید. فسیل های اولیه انسان را می توان از نظر تطابق فیزیکی با استفاده از زبان یا اشکال رفتار نمادین پیش از زبان بررسی کرد. از جمله علائم موجود در فسیل های انسانی که می تواند توانایی های زبانی را نشان دهد عبارتند از: اندازه مغز نسبت به توده بدن ، وجود حنجره ای که قادر به تولید صدای پیشرفته و ماهیت ابزارها و سایر مصنوعات ساخته شده است. [44]

اکثراً بحث برانگیز نبود که استرالوپیتسینهای پیش از انسان دارای سیستمهای ارتباطی متفاوت از سیستم میمونهای بزرگ به طور کلی متفاوت نیستند. با این حال ، یک مطالعه در سال 2017 در مورد Ardipithecus ramidus این باور را به چالش می کشد. [45] نظرات دانشمندان در مورد تحولات از زمان ظهور تیره همو در حدود 2.5 میلیون سال پیش متفاوت است. برخی از محققان توسعه سیستم های شبیه زبان ابتدایی (زبان اولیه) را از همان ابتدای Homo habilis (2.3 میلیون سال پیش) فرض می کنند در حالی که برخی دیگر توسعه ارتباط نمادین ابتدایی را فقط با Homo erectus (1.8 میلیون سال پیش) یا Homo heidelbergenesis () 0.6 میلیون سال پیش) ، و توسعه زبان مناسب با Anatomically Modern Homo sapiens با انقلاب پارینه سنگی فوقانی در کمتر از 100000 سال پیش.

 

مطالعه

ویلیام جونز رابطه خانوادگی لاتین و سانسکریت را کشف کرد و زمینه را برای رشته زبانشناسی تاریخی فراهم آورد.

فردیناند دو سوسور رویکرد ساختارگرایی را برای مطالعه زبان توسعه داد.

نوام چامسکی یکی از مهمترین نظریه پردازان زبان در قرن 20 است.
مقالات اصلی: زبانشناسی و تاریخچه زبانشناسی
مطالعه زبان ، زبانشناسی ، از زمان اولین توصیف های دستوری زبان های خاص در هند بیش از 2000 سال پیش ، پس از توسعه خط برهمی ، به یک علم تبدیل شده است. زبان شناسی مدرن علمی است که خود را به تمام جنبه های زبان مربوط می کند ، و آن را از تمام دیدگاه های نظری توصیف شده در بالا بررسی می کند. [48]

زیرشاخه ها
مطالعه آکادمیک زبان در زمینه های مختلف انضباطی مختلف و از زوایای نظری مختلف انجام می شود ، همه اینها رویکردهای مدرن زبانشناسی را آگاه می کنند. به عنوان مثال ، زبانشناسی توصیفی دستور زبان های منفرد را بررسی می کند ، زبان شناسی نظری نظریه هایی را در مورد چگونگی بهتر مفهوم سازی و تعریف ماهیت زبان بر اساس داده های موجود از زبان های مختلف موجود بشر بررسی می کند ، زبان شناسی جامعه شناسی به مطالعه نحوه استفاده از زبان ها برای اهداف اجتماعی می پردازد و به نوبه خود مطالعه عملکردهای اجتماعی زبان و توصیف گرامری ، زبان شناسی عصبی نحوه پردازش زبان در مغز انسان را بررسی می کند و اجازه آزمایش آزمایشی نظریه ها را می دهد ، زبان شناسی محاسباتی بر اساس زبان شناسی نظری و توصیفی برای ساخت مدل های محاسباتی زبان که اغلب با هدف پردازش زبان طبیعی یا در آزمون فرضیه های زبانی ، و زبان شناسی تاریخی متکی به توصیف دستوری و واژگانی زبان ها برای جستجوی تاریخچه های فردی آنها و بازسازی درختان خانواده های زبانی با استفاده از روش مقایسه ای است. [49]

تاریخ اولیه
معمولاً بررسی رسمی زبان در هند با Pāṇini ، دستور زبان قرن 5 قبل از میلاد مسیح که 3،959 قانون مورفولوژی سانسکریت را تدوین کرده است ، در نظر گرفته می شود. با این حال ، کاتبان سومری قبلاً تفاوت های دستور زبان سومری و اکدی را در حدود سال 1900 قبل از میلاد مطالعه کرده اند. سنت های دستوری بعدی در همه فرهنگ های باستانی که نوشتن را پذیرفته اند ، گسترش یافت. [50]

در قرن هفدهم میلادی ، دستور زبانان پورت-رویال فرانسه این ایده را ایجاد کردند که دستور زبان های همه زبان ها بازتاب مبانی اندیشه جهانی است و بنابراین دستور زبان جهانی است. در قرن هجدهم ، اولین استفاده از روش مقایسه ای توسط ویلیام جونز ، فیلسوف و کارشناس انگلیسی در هند باستان ، باعث افزایش زبانشناسی تطبیقی ​​شد. [51] مطالعه علمی زبان توسط ویلهلم فون هومبولت از هند و اروپایی به زبان دیگر گسترش یافت. در اوایل قرن 20 ، فردیناند دو سوسور ایده زبان را به عنوان یک سیستم ثابت از واحدهای بهم پیوسته معرفی کرد که از طریق تقابل های بین آنها تعریف شده است. [19]

وی با ارائه تمایزی بین تحلیل های همزمان و همزمانی زبان ، پایه و اساس رشته مدرن زبان شناسی را بنا نهاد. سوسور همچنین چندین بعد اساسی از تجزیه و تحلیل زبانی را معرفی کرد که هنوز هم در بسیاری از نظریه های زبانشناسی معاصر اساسی است ، مانند تمایز بین نحو و پارادایم ، و تمایز لانگ-مشروط ، زبان را به عنوان یک سیستم انتزاعی (زبان) ، از زبان به عنوان یک بتن متمایز می کند. مظهر این سیستم (آزادی مشروط).

 

زبانشناسی مدرن
در دهه 1960 ، نوآم چامسکی نظریه مولد زبان را فرموله کرد. طبق این نظریه ، اساسی ترین شکل زبان مجموعه ای از قوانین نحوی است که برای همه انسان ها جهانی است و اساس دستور زبان همه زبان های بشری است. به این مجموعه قوانین Universal Grammar گفته می شود؛ از نظر چامسکی ، توصیف آن هدف اصلی رشته زبانشناسی است. بنابراین ، وی در نظر داشت که دستور زبان های منفرد از نظر زبان شناسی تا آنجا که به ما امکان می دهد قوانین اساسی جهانی را که از آن تنوع زبانی قابل مشاهده ایجاد می شود ، استنباط کنیم ، از اهمیت برخوردار است. [53]

در تقابل با نظریه های رسمی مکتب مولد ، نظریه های عملکردی زبان پیشنهاد می کنند که از آنجا که زبان اساساً ابزاری است ، ساختارهای آن با توجه به کارکردهای آنها بهتر تحلیل و درک می شود. نظریه های رسمی گرامر به دنبال تعریف عناصر مختلف زبان و توصیف نحوه ارتباط آنها با یکدیگر به عنوان سیستم های قواعد رسمی یا عملکردها هستند ، در حالی که نظریه های عملکردی به دنبال تعریف کارکردهای انجام شده توسط زبان هستند و سپس آنها را با عناصر زبانی حمل می کنند. [24] [یادداشت 2] چارچوب زبانشناسی شناختی زبان را بر اساس مفاهیمی تفسیر می کند (که بعضی اوقات جهانی هستند و گاهی اوقات مختص یک زبان خاص هستند) که زیربنای اشکال آن است. زبانشناسی شناختی در درجه اول به چگونگی ایجاد معنای ذهن از طریق زبان مربوط می شود. [55]

معماری فیزیولوژیکی و عصبی زبان و گفتار
صحبت کردن حالت پیش فرض زبان در همه فرهنگ ها است. تولید زبان گفتاری بستگی به ظرفیت های پیشرفته برای کنترل لب ها ، زبان و سایر اجزای دستگاه صوتی ، توانایی رمزگشایی صوتی صداهای گفتاری و دستگاه عصبی مورد نیاز برای به دست آوردن و تولید زبان دارد. [56] مطالعه مبانی ژنتیکی زبان انسان در مراحل اولیه است: تنها ژنی که به طور قطع در تولید زبان نقش داشته است FOXP2 است که در صورت تحت تأثیر جهش ممکن است نوعی اختلال زبان مادرزادی ایجاد کند. [57]

مغز
مقالات اصلی: زبان شناسی عصبی و پردازش زبان در مغز

مناطق زبانی مغز. زاویه زاویه دار به رنگ نارنجی ، سوپرا مارژینال زیروس با رنگ زرد ، ناحیه بروکا با رنگ آبی ، ناحیه ورنیکه با رنگ سبز و قشر شنوایی اولیه با رنگ صورتی نشان داده شده است.
مغز مرکز هماهنگی کلیه فعالیتهای زبانی است. این برنامه هم تولید شناخت زبانی و معنی و هم مکانیک تولید گفتار را کنترل می کند. با این وجود ، دانش ما از مبانی عصبی برای زبان کاملاً محدود است ، اگرچه با استفاده از تکنیک های مدرن تصویربرداری پیشرفت قابل ملاحظه ای داشته است. رشته زبانشناسی که به مطالعه جنبه های عصبی زبان اختصاص دارد ، زبان عصبی نامیده می شود. [58]

کارهای اولیه در زمینه زبان شناسی عصبی شامل مطالعه زبان در افراد مبتلا به ضایعات مغزی برای دیدن تأثیر ضایعات در مناطق خاص بر زبان و گفتار بود. به این ترتیب ، دانشمندان علوم مغز و اعصاب در قرن نوزدهم کشف کردند که دو منطقه در مغز در پردازش زبان نقش اساسی دارند. منطقه اول ناحیه ورنیکه است که در قسمت خلفی شکنج تمپورال فوقانی در نیمکره مغزی غالب است. افراد مبتلا به ضایعه ای در این ناحیه از مغز دچار پدیده آفازی پذیرایی می شوند ، وضعیتی که در آن اختلال عمده ای در درک زبان وجود دارد ، در حالی که گفتار یک ریتم با صدای طبیعی و یک ساختار جمله نسبتاً طبیعی را حفظ می کند. ناحیه دوم ناحیه بروکا ، در شکنج پیشانی تحتانی خلفی نیمکره غالب است. افراد مبتلا به ضایعه در این ناحیه دچار پریشی بیان می شوند ، به این معنی که آنها می دانند چه می خواهند بگویند ، فقط نمی توانند آن را بیرون بیاورند. آنها به طور معمول قادر به درک آنچه به آنها گفته می شود هستند ، اما قادر به صحبت روان نیستند. علائم دیگری که ممکن است در آفازی رسا وجود داشته باشد شامل مشکلات تکرار کلمه است. این شرایط هم بر زبان گفتاری و هم بر زبان نوشتاری تأثیر می گذارد. کسانی که به این آفازی مبتلا هستند نیز گفتاری بدون برنامه نشان می دهند و عدم توانایی استفاده از اطلاعات نحوی برای تعیین معنی جملات را نشان می دهند. آفازی رسا و پذیرا نیز از طرق مشابهی که چگونه بر گفتار تأثیر می گذارند ، بر استفاده از زبان اشاره تأثیر می گذارد ، با آفازی رسا باعث می شود که امضاکنندگان به آرامی و با دستور زبان نادرست امضا کنند ، در حالی که امضا کننده ای که دارای آفازی پذیرایی است ، روان امضا می کند ، اما معنای کمی برای دیگران و در درک علائم دیگران مشکل دارند. این نشان می دهد که اختلال مختص توانایی استفاده از زبان است ، نه فیزیولوژی مورد استفاده برای تولید گفتار. [60] [61]

 

با پیشرفت های تکنولوژیکی در اواخر قرن 20 ، زبان شناسان عصبی همچنین از تکنیک های غیرتهاجمی مانند تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) و الکتروفیزیولوژی برای مطالعه پردازش زبان در افراد بدون اختلال استفاده کرده اند. [58]

آناتومی گفتار
مقالات اصلی: تولید گفتار ، آوایی ، و آوایی مفصلی

دستگاه صوتی انسان.

طیف مصوتهای انگلیسی آمریکایی [i، u، ɑ] که فرم های f1 و f2 را نشان می دهد
پرونده: MRI در زمان واقعی - صحبت کردن (چینی) .ogv
اسکن MRI در زمان واقعی از شخصی که به زبان چینی ماندارین صحبت می کند
زبان گفتاری به توانایی فیزیکی انسان در تولید صدا متکی است ، که یک موج طولی است که از طریق هوا با فرکانس قادر به لرزاندن طبل گوش پخش می شود. این توانایی به فیزیولوژی اندام های گفتاری انسان بستگی دارد. این اندام ها از ریه ها ، جعبه صدا (حنجره) و دستگاه فوقانی صوتی - گلو ، دهان و بینی تشکیل شده است. با کنترل قسمتهای مختلف دستگاه گفتار ، می توان جریان هوا را برای تولید صداهای مختلف گفتاری دستکاری کرد. [62]

صدای گفتار را می توان به صورت ترکیبی از عناصر قطعه ای و فوق قطعه ای تحلیل کرد. عناصر مقطعی آنهایی هستند که دنباله ای یکدیگر را دنبال می کنند ، که معمولاً با حروف مشخصی به خط حروف الفبا مانند خط رومی نشان داده می شوند. در گفتار جریان آزاد ، هیچ مرز مشخصی بین یک بخش و بخش دیگر وجود ندارد و همچنین مکث های شنیدنی معمولاً بین آنها وجود ندارد. بنابراین بخشها با اصوات متمایز خود که حاصل بیان مختلف آنهاست ، متمایز می شوند و می توانند مصوت یا صامت باشند. پدیده های سوپراگمنتال شامل عناصری مانند استرس ، نوع آوایی ، صدای صوتی ، عروضی یا لحن است که همه آنها ممکن است در چندین بخش تأثیر داشته باشند. [63]

صامت ها و مصوت ها با هم ترکیب می شوند و هجاها را تشکیل می دهند که به نوبه خود با هم ترکیب می شوند و گفته ها را تشکیل می دهند. اینها را می توان از نظر آوایی به عنوان فضای بین دو استنشاق تشخیص داد. از نظر صوتی ، این بخشهای مختلف با ساختارهای مختلف تشکیل شده ای مشخص می شوند که در یک طیف سنج از موج صوتی ضبط شده قابل مشاهده هستند. سازنده ها قله دامنه در طیف فرکانس یک صدای خاص هستند. [63] [64]

مصوت ها آن دسته از صداهایی هستند که اصطکاک شنیدنی ناشی از باریک شدن یا انسداد برخی از قسمت های دستگاه صدای فوقانی ندارند. از نظر کیفیت دهانه لب و قرارگیری زبان در حفره دهان از نظر کیفیت متفاوت هستند. [63] به واکه ها نزدیک بودن لب گفته می شود ، مانند تلفظ واکه [i] (انگلیسی "ee") ، یا باز بودن لب نسبتاً باز ، مانند واکه [a] (انگلیسی "ah") . اگر زبان به سمت پشت دهان قرار داشته باشد ، کیفیت تغییر می کند ، واکه هایی مانند [u] ایجاد می شود (انگلیسی "oo"). کیفیت نیز بسته به گرد بودن لبها در مقایسه با غیرمستقیم تغییر می کند ، و ایجاد تمایزاتی مانند تفاوت بین [i] (واکه جلوی غیر محاصره مانند انگلیسی "ee") و [y] (مصوت جلوی گرد مانند "ü" آلمانی) ). [65]

صامت ها آن دسته از صداهایی هستند که اصطکاک شنیدنی یا بسته شدن آنها در برخی از نقاط در مجرای صوتی فوقانی وجود دارد. اصوات صامت با توجه به محل بیان متفاوت است ، یعنی محلی در مجرای صوتی که جریان هوا انسداد دارد ، معمولاً در لب ها ، دندان ها ، برجستگی آلوئولار ، کام ، لگن ، توفال یا گلوت. هر محل بیان ، مجموعه متفاوتی از اصوات صامت را تولید می کند ، که بیشتر با روش بیان ، یا نوع اصطکاک ، بسته شدن کامل متمایز می شوند ، در این حالت صامت را انسداد یا توقف می نامند ، یا درجات مختلف دیافراگم را ایجاد می کند تقریب ها همخوان ها بسته به اینکه در هنگام تولید صدا در اثر جریان هوا ، لرزش تنظیم می شود ، می توان صوت یا صدا را نیز داد. صدابرداری همان چیزی است که انگلیسی [ها] را در اتوبوس (صوت صوتی بدون صدا) و [ز] را در وزوز (صوت صوتی) جدا می کند. [66]

برخی از اصوات گفتاری ، هم مصوت ها و هم صامت ها ، شامل آزاد شدن جریان هوا از طریق حفره بینی هستند و به آنها اصطلاحات بینی یا صداهای بینی گفته می شود. صداهای دیگر با نحوه حرکت زبان در داخل دهان مانند صداهای L (که به آنها جانبی گفته می شود ، زیرا هوا در امتداد دو طرف زبان جریان دارد) و صدای R (که به آن رزیک گفته می شود) تعریف می شود. [64]

با استفاده از این اندام های گفتاری ، انسان می تواند صدها صدای متمایز تولید کند: بعضی از آنها اغلب در زبان های جهان ظاهر می شوند ، در حالی که برخی دیگر در خانواده های زبانی خاص ، مناطق زبانی یا حتی خاص یک زبان واحد بسیار رایج است. [67]

ساختار

 

هنگامی که به عنوان یک سیستم ارتباط نمادین توصیف می شود ، زبان به طور سنتی از سه قسمت تشکیل می شود: نشانه ها ، معانی و یک کد که علائم را با مفاهیم آنها متصل می کند. مطالعه روند نشانه شناسی ، چگونگی ترکیب ، استفاده و تفسیر علائم و معانی را نشانه شناسی می نامند. علائم بسته به گفتار ، امضا یا نوشتن زبان ، می توانند از اصوات ، حرکات ، حروف یا نمادها تشکیل شوند و می توانند در نشانه های پیچیده مانند کلمات و عبارات ترکیب شوند. هنگامی که در ارتباطات استفاده می شود ، علامت رمزگذاری می شود و توسط فرستنده از طریق کانال به گیرنده ای که رمزگشایی می کند ارسال می شود. [68]


کتیبه تامیل باستان در Thanjavur
برخی از خصوصیاتی که زبان انسان را در مقابل سایر سیستم های ارتباطی تعریف می کنند عبارتند از: خودسر بودن علامت زبانی ، به این معنی که هیچ ارتباطی قابل پیش بینی بین علامت زبانی و معنای آن وجود ندارد. دوگانگی سیستم زبانی ، به این معنی که ساختارهای زبانی با ترکیب عناصر در ساختارهای بزرگتر ساخته می شوند که می توانند به صورت لایه ای دیده شوند ، به عنوان مثال چگونه اصوات کلمات را می سازند و کلمات عبارات را می سازند. گسسته بودن عناصر زبان ، به این معنی که عناصری که علائم زبانی از آنها ساخته می شود واحدهای مجزا هستند ، به عنوان مثال اصوات و کلمات ، که می توانند از یکدیگر متمایز شوند و در الگوهای مختلف مرتب شوند. و بهره وری از سیستم زبانی ، به این معنی که تعداد محدودی از عناصر زبانی را می توان در یک تئوری بی نهایت از ترکیب ترکیب کرد. [68]

قواعدی که از طریق آن می توان نشانه ها را برای تشکیل کلمات و عبارات ترکیب کرد ، نحو یا دستور زبان می نامند. معنایی که به علائم ، اصطلاحات ، کلمات ، عبارات و متون منفرد مرتبط است ، معناشناسی نامیده می شود. [69] تقسیم زبان به سیستم های جداگانه اما متصل شده از نشانه و معنا به اولین مطالعات زبانی de Saussure برمی گردد و اکنون تقریباً در همه شاخه های زبان شناسی مورد استفاده قرار می گیرد. [70]

مفاهیم
مقالات اصلی: معناشناسی ، نشانه شناسی و معنا (زبانشناسی)
زبانها با ربط دادن فرم نشانه به معنی ، یا محتوای آن معنی را بیان می کنند. فرم های نشانه باید چیزی باشند که مثلاً در اصوات ، تصاویر یا حرکات قابل درک باشند و سپس با عرف اجتماعی به معنای خاصی مربوط شوند. از آنجا که رابطه اساسی معنا برای بیشتر نشانه های زبانی مبتنی بر قرارداد اجتماعی است ، نشانه های زبانی را می توان خودسرانه در نظر گرفت ، به این معنا که کنوانسیون از نظر اجتماعی و تاریخی ایجاد می شود ، نه این که از طریق رابطه طبیعی بین شکل نشانه مشخص و آن باشد معنی. [19]

بنابراین ، زبانها باید دارای واژگان علائم مربوط به معنای خاص باشند. علامت انگلیسی "سگ" به عنوان مثال ، عضوی از گونه Canis familiaris را نشان می دهد. در یک زبان ، به آرایه ای از نشانه های دلخواهی که به معانی خاص متصل هستند ، واژه نامه و به علامت منفرد متصل به معنی ، واژه نامه گفته می شود. همه معانی یک زبان با کلمات منفرد نمایش داده نمی شوند. غالباً ، مفاهیم معنایی به صورت دسته بندی های دستوری در مورفولوژی یا نحو زبان تعبیه شده اند. [71]

همه زبانها حاوی ساختار معنایی پیش بینی هستند: ساختاری که ویژگی ، حالت یا عملکرد را پیش بینی می کند. به طور سنتی ، معناشناسی به این معنا بوده است که چگونگی تخصیص مقادیر حقیقت از سخنرانان و مفسران به عبارات ، بنابراین معنای آن فرایندی است که می توان از طریق آن یک محمول راجع به درست یا نادرست بودن موجودی فهمید ، به عنوان مثال. "[x [y است]]" یا "[x [y] انجام می دهد]". اخیراً ، این مدل معناشناسی با مدلهای پویاتر معنایی که شامل دانش مشترک در مورد زمینه ای است که یک علامت در تولید معنا تفسیر می شود ، تکمیل شده است. چنین مدل هایی از معنا در زمینه عمل گرایی بررسی می شوند.

 

صداها و نمادها
مقالات اصلی: واج شناسی و نوشتن

طیف نگاری که صدای واژه انگلیسی گفتاری "man" را نشان می دهد که به صورت آوایی به صورت [mæn] نوشته می شود. توجه داشته باشید که در گفتار روان ، هیچ تقسیم مشخصی بین بخش ها وجود ندارد ، فقط یک حرکت آرام هنگام حرکت دستگاه صوتی وجود دارد.

هجای "wi" به خط Hangul

علامت "wi" در زبان اشاره کره ای (به الفبای کتابچه راهنمای کره ای مراجعه کنید)
بسته به روش ، ساختار زبان می تواند بر اساس سیستم های اصوات (گفتار) ، اشارات (زبان اشاره) ، یا نمادهای گرافیکی یا لمسی (نوشتاری) باشد. روش هایی که زبان ها از اصوات یا نشانه ها برای ساخت معنا استفاده می کنند ، در واج شناسی مورد مطالعه قرار می گیرد. [72]

اصوات به عنوان بخشی از یک سیستم زبانی را واج می نامند. [73] واج ها واحدهای انتزاعی صوتی هستند ، که به عنوان کوچکترین واحدها در یک زبان تعریف می شوند که می توانند در واقع بین تمایز معنای یک جفت از کلمات با حداقل تفاوت متفاوت باشند ، اصطلاحاً یک جفت مینیمال. به عنوان مثال ، در انگلیسی ، کلمات bat [bæt] و pat [pʰæt] یک جفت حداقل تشکیل می دهند ، که در آن تمایز بین / b / و / p / دو کلمه را از یکدیگر متمایز می کند که معنی های مختلفی دارند. با این حال ، هر زبان به روش های مختلف صداها را متضاد می کند. به عنوان مثال ، در زبانی که بین صامت های بی صدا و بی صدا تمایز قائل نشود ، اصوات [p] و [b] (اگر هر دو وجود داشته باشند) را می توان یک واج واحد در نظر گرفت و در نتیجه ، این دو تلفظ معنی یکسانی دارند. به همین ترتیب ، زبان انگلیسی از نظر آوایی بین تلفظ های صامت و غیر تنفس را تشخیص نمی دهد ، همانطور که بسیاری از زبانهای دیگر مانند کره ای و هندی این کار را می کنند: unaspirated / p / in spin [spɪn] و aspirated / p / در pin [pʰɪn] صرفاً روشهای مختلفی برای تلفظ یک واج یکسان در نظر گرفته شده است (چنین گونه هایی از یک واج را آلوفون می نامند) ، در حالی که در زبان چینی ماندارین ، تفاوت مشابه در تلفظ بین کلمات [pʰá] 'crouch' و [pá] 'هشت تمایز قائل می شود "(لهجه بالای a به معنای آن است که مصوت با لحنی بلند تلفظ می شود). [74]

همه زبانهای گفتاری دارای واجهایی از حداقل دو دسته مختلف ، مصوت ها و صامت ها هستند که می توانند با هم ترکیب شوند و هجاها را تشکیل دهند. [63] علاوه بر بخشهایی مانند حروف بی صدا و مصوت ها ، بعضی از زبان ها از صدا به روش های دیگر برای انتقال معنی نیز استفاده می کنند. به عنوان مثال در بسیاری از زبانها از تنش ، میزان صدا ، مدت زمان و لحن برای تشخیص معنی استفاده می شود. از آنجا که این پدیده ها خارج از سطح واحدهای منفرد عمل می کنند ، به آنها فوق قطعه ای گفته می شود. [75] بعضی از زبانها فقط چند واج دارند ، به عنوان مثال Rotokas و Pirahã به ترتیب با 11 و 10 واج ، در حالی که زبانهایی مانند Taa ممکن است تا 141 واج داشته باشند. [74] در زبان های نشانه ای ، معادل واج ها (که قبلاً چرمس نامیده می شدند) با عناصر اساسی حرکات ، مانند شکل دست ، جهت گیری ، مکان و حرکت ، که مطابق با شیوه بیان در زبان گفتاری است ، تعریف می شود. [76] [77] [78]

سیستم های نوشتاری زبان را با استفاده از نمادهای بصری نشان می دهند ، که ممکن است با صداهای زبان گفتاری مطابقت نداشته باشد. الفبای لاتین (و آنهایی که بر اساس آن بنا شده اند یا از آن گرفته شده اند) در اصل بر اساس نمایش صداهای منفرد بنا شده است ، به طوری که کلمات از حروفی ساخته شده اند که به طور کلی نشانگر یک صامت یا مصوت واحد در ساختار کلمه هستند . در خط های هجایی ، مانند هجایی Inuktitut ، هر علامت یک هجای کامل را نشان می دهد. در متن های لوگرافیک ، هر علامت کل کلمه را نشان می دهد ، [79] و به طور کلی هیچ ارتباطی با صدای آن کلمه در زبان گفتاری نخواهد داشت.

از آنجا که تمام زبان ها تعداد کلمات بسیار زیادی دارند ، بنابراین وجود هیچ یک از خط های کاملاً لوگوگرافیک شناخته نشده است. زبان نوشتاری نشانگر روشی است که اصوات و کلمات گفتاری یکی پس از دیگری دنبال می کنند با تنظیم نمادها بر اساس الگویی که از یک جهت خاص پیروی می کند. جهتی که در یک سیستم نوشتاری استفاده می شود کاملاً اختیاری است و طبق قرارداد ایجاد می شود. برخی از سیستم های نوشتاری از محور افقی (چپ به راست به عنوان خط لاتین یا راست به چپ به عنوان خط عربی) استفاده می کنند ، در حالی که برخی دیگر مانند نوشتن سنتی چینی از بعد عمودی (از بالا به پایین) استفاده می کنند. چند سیستم نوشتاری از جهتهای متضاد برای خطوط متناوب استفاده می کنند و برخی دیگر مانند خط مایای باستان را می توان در هر دو جهت نوشت و با تکیه بر نشانه های گرافیکی جهت خواندن را به خواننده نشان داد. [80]

به منظور نشان دادن اصوات زبانهای جهان در نوشتن ، زبان شناسان الفبای آوایی بین المللی را ایجاد کرده اند که برای نشان دادن همه صداهای گسسته طراحی شده است که شناخته شده اند و در زبانهای انسانی م meaningثر هستند. [81]

دستور زبان

 

گرامر مطالعه این است که چگونه عناصر معنی دار به نام اصطلاحات درون یک زبان را می توان در گفته ها ترکیب کرد. اصطلاحات یا می توانند آزاد یا مقید باشند. اگر آنها آزاد باشند تا در طی یک گفته نقل مکان شوند ، آنها معمولاً کلمات نامیده می شوند ، و اگر آنها به کلمات یا اصطلاحات دیگر ملزم باشند ، آنها را پسوند می نامند. روشی که از طریق آن می توان عناصر معنی دار را در یک زبان ترکیب کرد ، توسط قوانین اداره می شود. مطالعه قوانین مربوط به ساختار داخلی کلمات را ریخت شناسی می نامند. قوانین ساختار داخلی عبارات و جملات را نحو می نامند. [82]

مقولات دستوری
مقاله اصلی: گروه دستوری
دستور زبان را می توان به عنوان سیستمی از دسته ها و مجموعه ای از قوانین توصیف کرد که نحوه ترکیب دسته ها را برای شکل دادن جنبه های مختلف معنایی تعیین می کند. [83] زبانها از نظر کدگذاری از طریق استفاده از دسته ها یا واحدهای واژگانی تفاوت زیادی دارند. با این حال ، چندین دسته چنان رایج هستند که تقریباً جهانی هستند. از جمله این دسته های جهانی می توان به رمزگذاری روابط دستوری شرکت کنندگان و محمولات با تفکیک دستوری بین روابط آنها با یک محمول ، کدگذاری روابط زمانی و مکانی بر محمول ها و سیستم شخص دستور زبان اشاره کرد و بین گوینده ها و مخاطبان تمایز قائل شد و کسانی که درباره آنها صحبت می کنند. [84]

کلاسهای کلمه
زبانها با توجه به کارکردها و موقعیتهایشان نسبت به قسمتهای دیگر ، بخشهای گفتاری خود را در کلاسها سازمان می دهند. به عنوان مثال ، همه زبانها یک تمایز اساسی بین گروهی از کلمات که نمونه اولیه چیزها و مفاهیم را نشان می دهد و گروهی از کلمات که نمونه های اولیه اعمال و رویدادها را نشان می دهند ، قائل می شوند. گروه اول که شامل کلمات انگلیسی مانند "سگ" و "آهنگ" است ، معمولاً اسم نامیده می شود. دوم ، که شامل "فکر کردن" و "آواز خواندن" است ، فعل نامیده می شود. دسته معمول دیگر صفت است: کلماتی که خصوصیات یا خصوصیات اسم را توصیف می کنند ، مانند "قرمز" یا "بزرگ". اگر کلمات جدید به طور مداوم به کلاس اضافه شوند ، کلاسهای کلمه می توانند "باز" ​​باشند ، اگر تعداد کلمات مشخصی در کلاس وجود داشته باشد ، "نسبتاً بسته" می شوند. در انگلیسی ، کلاس ضمایر بسته است ، در حالی که کلاس صفت ها باز است ، زیرا تعداد بی نهایت صفت را می توان از افعال (به عنوان مثال "ناراحت") یا اسم ها ساخت (به عنوان مثال با پسوند-مانند ، مانند "اسم-) پسندیدن"). در زبانهای دیگر مانند کره ای ، وضعیت برعکس است و می توان ضمایر جدیدی ساخت ، در حالی که تعداد صفتها ثابت است. [85]

کلاسهای کلمه همچنین توابع مختلفی را در دستور زبان انجام می دهند. به صورت نمونه اولیه ، از افعال برای ساخت محمول استفاده می شود ، در حالی که اسم به عنوان استدلال محمولات استفاده می شود. در جمله ای مانند "سالی اجرا می شود" ، محمول "اجرا می شود" ، زیرا این کلمه است که یک حالت خاص را در مورد استدلال خود "سالی" پیش بینی می کند. برخی از افعال مانند "نفرین" می توانند دو استدلال داشته باشند ، به عنوان مثال. "سالی جان را نفرین کرد". محمولی را که فقط می تواند یک استدلال واحد را در نظر بگیرد غیرانتفاعی می نامند ، در حالی که محملی را که می تواند دو استدلال را در نظر بگیرد ، انتقالی نامیده می شود.

بسیاری از کلاسهای کلمه ای دیگر در زبانهای مختلف وجود دارد ، مانند حروف ربط مانند "و" که در خدمت دو جمله هستند ، مقالاتی که یک اسم را معرفی می کنند ، میان حرفهایی مانند "واو!" یا ایدئوفون هایی مانند "چلپ چلوپ" که صدای برخی از حوادث را تقلید می کند . بعضی از زبان ها دارای موقعیت هایی هستند که موقعیت مکانی یک رویداد یا موجودیت را توصیف می کنند. در بسیاری از زبانها طبقه بندی هایی وجود دارد که اسامی قابل شمارش را متعلق به نوع خاصی یا دارای شکل خاصی می دانند. به عنوان مثال ، در ژاپنی ، طبقه بندی اسم کلی برای انسان nin () است ، و برای شمارش انسان به کار می رود ، به هر حال که نامیده شوند: [87]

san-nin no gakusei (三人 の 学生) روشن "3 طبقه بندی کننده دانش آموز برای دانش آموزان" - سه دانش آموز
برای درختان ، این موارد عبارتند از:

san-bon no ki (三 本 の 木) روشن "3 طبقه بندی کننده برای اشیا طولانی درخت" - سه درخت
مرفولوژی

 

در زبانشناسی ، بررسی ساختار درونی کلمات پیچیده و فرایندهای بوجود آمدن کلمات ، ریخت شناسی نامیده می شود. در بیشتر زبان ها ، می توان کلمات پیچیده ای را که از چند اصطلاح ساخته شده اند ، ساخت. به عنوان مثال ، می توان کلمه انگلیسی "unexpected" را ترکیب کرد که از سه اصطلاح "un-" ، "expect" و "-ed" تشکیل شده است. [88]

فروشگاه اینترنتی

اصطلاحات را می توان بر اساس اینکه آیا یک فرمول مستقل هستند یا اصطلاحاً ریشه دارند یا اینکه فقط می توانند به صورت متصل به سایر اصطلاحات وجود داشته باشند طبقه بندی کنیم. این واژگان یا ضمایر مقید را می توان با توجه به موقعیت آنها در رابطه با ریشه طبقه بندی کرد: پیشوندها قبل از ریشه ، پسوندها ریشه را دنبال می کنند و پسوندها در وسط ریشه وارد می شوند. ضمیمه ها به منظور اصلاح یا تفصیل معنای ریشه عمل می کنند. بعضی از زبانها با تغییر ساختار واجی یک کلمه ، معنی کلمات را تغییر می دهند ، به عنوان مثال ، کلمه انگلیسی "run" ، که در زمان گذشته "ran" است. به این فرآیند ablaut گفته می شود. علاوه بر این ، مورفولوژی بین روند عطف ، که کلمه را اصلاح یا شرح می دهد ، و فرایند مشتق ، که یک کلمه جدید از یک کلمه موجود ایجاد می کند ، تفاوت قائل می شود. در زبان انگلیسی ، فعل "آواز" دارای اشکال عطف "آواز" و "سونگ" است که هر دو فعل هستند و شکل مشتق "خواننده" که اسمی است که از فعل با پسوند ریشه "-er" گرفته شده است. [89]

زبانها از نظر میزان اعتماد به فرایندهای ریخت شناسی واژه سازی بسیار متفاوت هستند. در بعضی از زبان ها ، به عنوان مثال ، چینی ، هیچ فرآیند ریخت شناسی وجود ندارد و تمام اطلاعات دستوری با تشکیل رشته هایی از کلمات منفرد رمزگذاری می شوند. به این نوع نحو مورفو غالباً منزوی یا تحلیلی گفته می شود ، زیرا تقریباً یک مکاتبه کامل بین یک کلمه واحد و یک جنبه واحد از معنا وجود دارد. اکثر زبان ها کلماتی را تشکیل می دهند که از چندین اصطلاح تشکیل شده اند ، اما در درجه واحدهای گسسته اصطلاحات متفاوت هستند. در بسیاری از زبانها ، به ویژه در اکثر زبانهای هند و اروپایی ، تکواژها ممکن است چندین معنی مشخص داشته باشند که نمی توانند در بخشهای کوچکتر تحلیل شوند. به عنوان مثال ، در زبان لاتین ، کلمه bonus یا "خوب" از ریشه bon- به معنی "خوب" و پسوند -us تشکیل شده است که نشانگر جنسیت مردانه ، عدد مفرد و اسم مفعولی است. این زبانها زبانهای ترکیبی نامیده می شوند ، زیرا ممکن است چندین معنی در یک اصطلاح واحد ادغام شوند. نقطه مقابل زبانهای ترکیبی ، زبانهای جمع کننده هستند که کلمات را با رشته بندی مورفمها با هم در زنجیره ها می سازند ، اما با هر اصطلاح به عنوان یک واحد معنایی گسسته است. مثالی از چنین زبانی ترکی است ، جایی که به عنوان مثال ، کلمه evlerinizden یا "از خانه های شما" ، متشکل از اصطلاحات ev-ler-iniz-den با معنی خانه-جمع-شما-از است. زبانهایی که بیشترین شکل را به ریخت شناسی متکی هستند ، به طور سنتی زبانهای چند سنتتیک نامیده می شوند. آنها ممکن است معادل کل جمله انگلیسی را در یک کلمه بیان کنند. به عنوان مثال ، در فارسی تک واژه nafahmidamesh به معنای این است که من آن را متشکل از اصطلاحات na-fahm-id-am-esh با معنای "negation.understand.past.I.it" نمی فهمیدم. به عنوان مثالی دیگر با پیچیدگی بیشتر ، در کلمه یوپیک tuntussuqatarniksatengqiggtuq ، که به معنای "او هنوز نگفته بود که قصد شکار گوزن شمالی را دارد" ، این کلمه از اصطلاحات tuntu-ssur-qatar-ni-ksaite-ngqiggte-uq تشکیل شده است. با معانی ، "گوزن شمالی-شکار-آینده-می گویند-نفی-دوباره-سوم-شخص.سنگولار.علامی" ، و به جز مورف tuntu ("گوزن شمالی") هیچ یک از دیگر اصطلاحات نمی تواند به صورت جداگانه ظاهر شود. [90]

بسیاری از زبان ها برای ارجاع متقابل کلمات درون یک جمله از ریخت شناسی استفاده می کنند. این اوقات گاهی توافق نامیده می شود. به عنوان مثال ، در بسیاری از زبانهای هند و اروپایی ، صفتها باید اسمی را که از نظر تعداد ، مورد و جنسیت اصلاح می کنند ، ارجاع دهند ، به طوری که صفت لاتین جایزه ، یا "خوب" ، برای مطابقت با اسمی جمع می شود که جنسیت مردانه ، عدد مجرد و حالت مفعولی. در بسیاری از زبانهای چند سنتتیکی ، افعال از موضوعات و اشیا their خود ارجاع می دهند. در این نوع زبان ها ، یک فعل منفرد ممکن است شامل اطلاعاتی باشد که نیاز به یک جمله کامل به انگلیسی داشته باشد. به عنوان مثال ، در عبارت Bask ikusi nauzu ، یا "شما من را دیدید" ، فعل کمکی n-au-zu (مانند "do" انگلیسی) با هر دو موضوع (شما) با پیشوند n- مطابقت دارد ، و با مفعول (من) که با پسوند - zu بیان می شود. جمله را می توان مستقیماً به صورت "دیدن کردی-من را" دیدی ترجمه کرد [91]

 

منبع: https://en.wikipedia.org/wiki/Language